امشب به همراه آغوشم برایت کمی خواب آوردهام انتخاب با تُ ست یا به چشمانم برس یا به آغوشم گمان میکنم تُـــــو باید یکی از شاهرگ هایم باشی???? که دوست داشتنت بند نمی آید عجیب است اینقدر دوستت دارم بی دلیل و بی منطق اخر آدمی به وقت عاشقی دلش تپش به ریتم نفس های معشوقه اش میزند چشمانش چیزی را نمیبیند و گوش ها فقط از اسم یارش پر میشود دوست داشتتن عجب عالمی است آن هم اگر تورا دوست داشته باشم ببین من تو رو یه دریا دوست دارم آخه دریا آبیه صداش قشنگه پناهه مهربونه از همه مهم تر زیاده خیلی زیاد تموم هم نمیشه من تو رو با اینهمه زیبایی یه دریا دوست دارمت عشقم ???????? شب امّا برای من است وقتی فکر میکنم اینوقتِ شب مگر چندنفر بیدارند و از میان آنانکه بیدارند مگر چندنفر به تو فکر میکنند و از میان آنانکه بیدارند و به تو فکر میکنند مگر چندنفر میتوانند صبح فردا شمارهات را بگیرند و این شعر را برایت بخوانند شب را فدای تو شدن را عشق است غزلی ناب برای تو شدن را عشق است خواب آلودهام و مَنگ و خمارم امّا مست درحال و هوای تو شدن راعشق است
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|